نامه سر بسته

^{علاقه زیادی بین پدرو فرزندان وخانواده وجود داشت پدر تمام تلاش خودش را برای فراهم اوردن یک زندگی آرام با رفاه وآسایش انجام میداد اما کافی نبود بلاخره پدر مجبور شد که برای کار به شهر دیگری سفر کنند واواطمینان داد که وضع خانواده خوب خواهد شد با بغضی که در گلو داشت در حالی که اشک چشم فرزندانش را پاک میکرد با آنها وداع کرد.}

^{خانواده در غم جدایی پدرروزهای سختی را پشت سر میگذاشتند تا  اینکه اولین نامه پدر به دست آنها رسید بچه ها با خوشحالی نامه پدر را نزد مادر اوردند وهمه منتظربودن که مادر نامه را باز کند اما مادر نامه را بوسید وگفت این نامه حرمت دارد و یادگار پدر است نباید انرا باز کنیم.}

^{آن را ببویید وبوسید وبالای تاقچه قراردهید مبادا به نامه پدر دست بزنید بچه ها هم نامه پدر را بوسیدند وبالا ی تاقچه قرار دادند هر پیشامد سختی که می امد به ان نامه تبرک می جستن هرماه یک نامه می آمد بچه ها نامه را میدیدند به یاد پدر می افتادن وآن را بر روی نامه های قبلی میگذاشتن  دو سال به همین منوال گذشت پدر از سفر برگشت بچه ها که از دیدن پدر خوشحال شده بودند دور پدر حلقه زدنند و اشک شوق در چشم آنها حلقه زده بود بعد ازاحوال پرسی پدر سوال کرد مادرتان کجاست شور وشعف بچه ها تبدیل به غم وماتم شد همه ساکت شدند گویا کسی نمیخواست حرفی بزند با اصرار پدر بغض ها شکستند و گریه بچه ها حکایت از مرگ مادر داشت آب سردی برپیکر پدر ریخته شد یکی از بچه ها گفت بعد از رفتن شما وضع مالی ما بدتر شد و مادرمجبوربود کار کند بلاخره کار زیاد او را بیمار کرد و ازپای دراورد.}

^{پدر جواب داد پس نامه های من کجایند یعنی به دستتان نرسیده اند !!بچه ها گفتند هرنامه ای که میامد مادر میگفت   آ ن را باز نکنید به آ ن تبرک بجویید وآن را بالای تاقچه قرار دهید . پد رآه سردی کشید وگفت تمام دستمزد من وهرآنچه که شما به آن احتیاج داشتید درآن نامه هاست.}

^{به راست هرآنچه را که ما به آن احتیاج داریم در قرآن آمده است اینکه ما فقط از قرآن تبرک بجووییم کافی نیست قرآن کتاب زندگی است نه کتاب تبرک جویی.}